صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۶۵۰

۱

زمی شد چهره آن مهرعالمتاب روشنتر

چراغ آسمانی می شودازآب روشنتر

۲

کدامین آتشین رخساره می آیدبه بالینم؟

که از عینک مرا شد پرده های خواب روشنتر

۳

چراغ مسجد ازتاریکی میخانه افروزد

شب آدینه باشد گوشه محراب روشنتر

۴

مشو با روشنی از صحبت روشندلان غافل

که درآیینه گوهر نماید آ ب روشنتر

۵

درگوشش به چشم حلقه زلف آب گرداند

که دیده است اختر ازخورشیدعالمتاب روشنتر؟

۶

ندارد گردکلفت برجبین آیینه قانع

که آب چشمه ساران است از سیلاب روشنتر

۷

چنان کز رشته بسیار گردد نور شمع افزون

مرا دل گردد از جمعیت احباب روشنتر

۸

کدامین گوهر شب تاب ازین دریا فروزان شد؟

که ازفانوس آید درنظر گرداب روشنتر

۹

فروغ عاریت با نور ذاتی برنمی آید

که روز ابرباشد از شب مهتاب روشنتر

۱۰

اگرچه آب گردد صاف از استادگی صائب

زموج بیقراری شد دل بیتاب روشنتر

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۶۳

نظرات