
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۶۵۲
۱
نمی دانند اهل غفلت انجام شراب آخر
به آتش می رود این غفلان از راه آب آخر
۲
هواجویی که کشتی در محیط باده اندازد
سرخود در سر می می کند همچون حباب آخر
۳
اگر در آتش افتد پاک طینت فیض می بخشد
که گل گردد برای رفع درد سر گلاب آخر
۴
زکار افتاد چون ظالم به اهل ظلم پیوندد
که بال تیر می گردد پرو بال عقاب آخر
۵
مکرر می گزد دل را اگر شهد و شکر باشد
نشد صائب ترا سیری نصیب از خورد و خواب آخر؟
تصاویر و صوت

نظرات