
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۶۷۸
۱
تیغ الماس بر اطراف کمر دارد مهر
از صف آرایی شبنم چه خطر داردمهر؟
۲
حسن هر روز به آیین دگر جلوه کند
هر سحر تکیه به بالین دگر دارد مهر
۳
نیست سرگشتگی عشق به جمعی مخصوص
همه اجزای جهان رابه سفر دارد مهر
۴
برسر خشت عناصر چه قدر جلوه کند؟
شکوه از تنگی میدان سفر دارد مهر
۵
عشق هر سوخته جان رابه زبانی دارد
پاس هر ذره به آستین دگر دارد مهر
۶
چه کند داغ جنون را سرشوریده عشق
افسر از کوکبه خویش به سر دارد مهر
۷
صائب از زردی رخسار و دم گرم سحر
می توان یافت که خاری به جگر دارد مهر
تصاویر و صوت


نظرات