
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۷۰۰
۱
مکن دلیر تماشای تاب موی کمر
که زیر تیغ بود کامیاب موی کمر
۲
همیشه درد به عضو ضعیف می ریزد
ز زلف بیش بود پیچ وتاب موی کمر
۳
به خواب رفته غزالی است شوخی مژگان
نظر به پیچ و خم بی حساب موی کمر
۴
گشاده اندبه امید، عالمی آغوش
فتد به دست که تا نبض خواب موی کمر
۵
ز ابر جوهر خود برق می کند ظاهر
نمی شود کمرزر حجاب موی کمر
۶
خراب زلف بتان می شود ز خط معمور
مباد هیچ مسلمان خراب موی کمر
۷
یکی هزار شد آن روز بیقراری من
که شد دو زلف درازش نقاب موی کمر
۸
به نازکی کمرمور اگر چه مشهورست
به کیش ما نبود در حساب موی کمر
۹
فغان که جوهر شمشیر آن کمان ابرو
یکی هزار شد از پیچ و تاب موی کمر
۱۰
مکن به عیب نظر از هنر که موی شکاف
کند ز مور ضعیف انتخاب موی کمر
۱۱
نبسته است درین رشته جز ندامت هیچ
مرو ز راه به موج سراب موی کمر
۱۲
ربوده است قرار و شکیب من صائب
خیال نازک، چون پیچ و تاب موی کمر
تصاویر و صوت


نظرات