
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۷۰۴
۱
ز داغ عشق مرا چون شودجگر دلگیر؟
که هیچ سوخته ای نیست از شرر دلگیر
۲
ز درد و داغ دل عاشقان به تنگ آید
فقیر اگر شود از جمع سیم و زر دلگیر
۳
حضور تنگدلان در گرفتگی باشد
شود ز باد سحر غنچه بیشتر دلگیر
۴
به اهل دید بهشتی است ترک هستی پوچ
حجاب را نکند موجه خطر دلگیر
۵
به قدر تنگی جا جمع می شود خاطر
ز تنگنای صدف کی شود گهر دلگیر؟
۶
به پای نرم روان منزل است راه دراز
چگونه ریگ روان گردد از سفر دلگیر؟
۷
شودزدست حمایت چراغ روشنتر
مباش از خط شبرنگ ای پسر دلگیر
۸
چگونه خط ز لب یار چشم بردارد؟
که مور حرص نمی گردد از شکر دلگیر
۹
ز قحط سوختگان، دیده ور چرا گردد
ز عمر مختصر خویش چون شرر دلگیر؟
۱۰
سخن تراش ز زخم زبان نیندیشد
ز ذکر اره نگردد درودگر دلگیر
۱۱
کشیده دار زبان از سیه دلان صائب
که خون مرده نگردد ز نیشتر دلگیر
تصاویر و صوت


نظرات