
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۷۵۰
۱
ای هر ورق گل زتو آیینه دیگر
هرغنچه زاسرارتوگنجینه دیگر
۲
بی باده گلرنگ ،بود در نظرمن
هر ابرسیاهی شب آدینه دیگر
۳
از سینه من گرچه اثرداغ تونگذاشت
می بودمراکاش دو صد سینه دیگر
۴
درآرزوی داغ چوخورشید تو هرروز
از صدق دهد صبح صفا سینه دیگر
۵
برخرقه صد پاره ارباب توکل
جز رقعه حاجت نبود پینه دیگر
۶
خورشید نمی سوخت نفس درطلب صبح
می بود گر سینه بی کینه دیگر
۷
بیناست درین بحرحبابی که ندارد
غیراز سر زانوی خودآیینه دیگر
۸
آن دلبربیباک چه میکردبه عاشق
می داشت اگر غیردل آیینه دیگر
۹
درپاره دل گم شود صائب گهرمن
چون حلقه زنم بردرگنجینه دیگر؟
نظرات