صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۷۵۸

۱

از شراب ارغوانی چهره را گلرنگ ساز

بر نسیم از جوش گل جای نفس راتنگ ساز

۲

می رسد روزی که بر بالینت آید آفتاب

همچو شبنم سعی کن آیینه را بی زنگ ساز

۳

از تماشای تو دلهای اسیران آب شد

بعد ازین آیینه خود از دل چون سنگ ساز

۴

چون میسرنیست قانون فلک را گوشمال

این نوای تلخ را از پنبه سیر آهنگ ساز

۵

پاکدامانی میسر نیست بی خون جگر

تا به بیرنگی رسی یک چند با نیرنگ ساز

۶

یوسف از زندان قدم بر مسند عزت گذاشت

چند روزی مصلحت رابا جهان تنگ ساز

۷

گر نداری ظرف خون خوردن درین بستان چو گل

زین شراب لعل دست و دامنی گلرنگ ساز

۸

تا چو شبنم از دامان گلها برخوری

گریه خود را درین بستانسرا بیرنگ ساز

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۳۳۰
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۱۶

نظرات