صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۷۶۰

۱

شد جدا از زخم من آن خنجر سیراب سبز

چون بماند ازروانی، زود گردد آب سبز

۲

آب بی یاران مخور کز خجلت تنها خوری

خضر نتواند شدن درحلقه احباب سبز

۳

گوشوار از شرم آن صبح بنا گوش آب شد

شمع نتواند شد از خجلت درین مهتاب سبز

۴

نیست امید رهایی زین سپهر آبگون

کشتی ما می شود آخر درین گرداب سبز

۵

شست از دل آرزوی عمر جاویدان مرا

تاشد از استادگی درجوی خضر این آب سبز

۶

هر قدر کز دیده افشاندم سرشک لاله گون

تخم مهر من نشد در سینه احباب سبز

۷

پیش او طاعت ندارد آبرویی، ورنه شد

از سرشکم دانه تسبیح در محراب سبز

۸

ازدم سرد خزان صائب نگردد زرد رو

بخت هر کس شد چو مینا از شراب ناب سبز

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۳۳۱
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۱۷

نظرات