
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۷۶۳
۱
با قیامت قامتش همدوش می گردد هنوز
از خرامش بوی گل مدهوش می گردد هنوز
۲
از نگاه تلخ، بادامش همان دل می گزد
زهر در دنباله ابروش می گرددهنوز
۳
کم نشد از خط حجاب روی چون برگ گلش
از نگاه گرم شبنم پوش می گردد هنوز
۴
در پی طوطی نهان شد گرچه تنگ شکرش
خانه ها از خنده اش پر نوش میگردد هنوز
۵
سرمه خط پرده گویایی چشمش نشد
شرم گرد آن لب خاموش می گردد هنوز
۶
لطف اندامش همان می پرورد خمیازه را
سرو او پیرایه آغوش می گردد هنوز
۷
گرچه از خط شد لب میگون اوپا دررکاب
از شرابش سینه ها پرجوش می گردد هنوز
۸
چون سبو صدخانه عقل است ازو زیروزبر
گرچه از طفلی سوار دوش می گردد هنوز
۹
گرچه از کیفیت حسنش اثر نگذاشت خط
صائب از یاد لبش مدهوش می گردد هنوز
تصاویر و صوت


نظرات