
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۷۷۲
۱
از سرشک گرم زرین است مژگانم هنوز
می چکد آتش چو شمع از رشته جانم هنوز
۲
گرچه عمری رفت درکنعان سراسرمی روم
بوی پیراهن نرفته است ازگریبانم هنوز
۳
دفتربرگ خزان راباغبان شیرازه بست
کاغذ باد است اوراق پریشانم هنوز
۴
صبح رادر پرده گوش گران آتش گرفت
عندلیب ایمان نمی آرد به افغانم هنوز
۵
از گلاب صبح محشر خواب مخمل تلخ شد
فکر بالین میکندبخت گران جانم هنوز
۶
آخرای عمر سبکرواینقدر تعجیل چیست ؟
گرد راه از خود نیفشانده است دامانم هنوز
تصاویر و صوت

نظرات