صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۷۷۳

۱

می دهد یادی ز چشمش نرگس پر فن هنوز

زان چراغ کشته دودی هست درروزن هنوز

۲

گرچه خورشید عذارش روی در زردی نهاد

از شفق خون می کند دردیده روزن هنوز

۳

عهد یوسف گرچه طی گردید، می یابد مشام

از درو دیوار کنعان بوی پیراهن هنوز

۴

زان شکر خندی که زد برق تجلی بردرخت

خیره می گردد نظر در وادی ایمن هنوز

۵

در ته دامان خط، رخسار آتشناک او

شمع امیدجهانی می کند روشن هنوز

۶

سبزه خط گرچه از رویش طراوت برده است

میتوان گل بردازان رخسار بادامن هنوز

۷

شوخی مژگان تلافی می کند رخسار را

می زند ناخن به دلها خاراین گلشن هنوز

۸

نرگسش از دود تلخ خط اگر پژمرده شد

چین ابرو در زبان بازی است چون سوسن هنوز

۹

گرچه شد بر باد خرمن، می تواند بردفیض

سالها از خوشه چینی موراین خرمن هنوز

۱۰

چشم گستاخ هوس از دور نتواند گذشت

حسن شرم آلوده او را ز پیرامن هنوز

۱۱

پردگی شد شوخی حسنش، ولی مژگان شوخ

می خلد در پرده های دیده چون سوزن هنوز

۱۲

گرچه از بادخزان زیر وزبر شد گلشنش

می پرد چشم و دل صائب در آن گلشن هنوز

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۲۳

نظرات