
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۷۷۴
۱
دشت بیرون نامده است از ماتم مجنون هنوز
داغها از لاله دارد سینه هامون هنوز
۲
دامن از خون شفق صبح قیامت پاک کرد
می تراود از سر خاک شهیدان خون هنوز
۳
گرچه شیرین سبکرو عمرها شد رفته است
شمع روشن می توان کرد از پی گلگون هنوز
۴
نگسلد پیوند روحانی ز دست انداز مرگ
می توان از خم شنید آواز افلاطون هنوز
۵
عشق بر لوح دلم روزی که رنگ داغ ریخت
ساده بود از نفش اختر صفحه گردون هنوز
۶
زان می روشن که در پیمانه خورشید ریخت
عشق آتشدست، می گردد سرگردون هنوز
۷
صائب از اشکی که چشم من نثارش کرده است
می جهد چون برق نبض موجه جیحون هنوز
تصاویر و صوت

نظرات