
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۷۷۹
۱
صحبت عشق و خرد ساز نگردد هرگز
بلبل و جغد هم آواز نگردد هرگز
۲
من میخواره و همراهی زاهد، هیهات
صحبت سنگ و سبو، ساز نگردد هرگز
۳
با سیه دل چه کند صحبت روشن گهران ؟
زنگ از آیینه سخنساز نگردد هرگز
۴
از خود آرا طمع سیرت شایسته خطاست
که برون ساز، درون ساز نگردد هرگز
۵
تا کسی گل نزند روزن بینایی را
بر رخش رخنه دل باز نگردد هرگز
۶
عجز را مهر به لب زن چو بلا نازل شد
به کمان تیر قضا باز نگردد هرگز
۷
کبک اگر خنده بیجا نکند من ضامن
که گرفتار به شهباز نگردد هرگز
۸
تا تو صائب ز خس و خار نیفشانی دست
شعله آه سرافراز نگردد هرگز
تصاویر و صوت

نظرات