
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۷۹۱
۱
چو آفتاب به هر ذره ای نگاه انداز
چو ابر سایه رحمت به هر گیاه انداز
۲
بلند و پست جهان در قفای یکدگرست
اگر به ماه برآیی نظربه چاه انداز
۳
مریز حاصل خود رابه بحر چون سیلاب
چو ابر گوهر خود رابه خاک راه انداز
۴
مکن چو شمع به یک خانه عمر خود را صرف
چو آفتاب به هر روزنی نگاه انداز
۵
در انتظار تو چشم ستاره آب آورد
چو شمع قافله اشک را براه انداز
۶
شبی برآی به گلگشت ماهتاب برون
چو مهر رعشه غیرت به جان ماه انداز
۷
نفس شمرده زن، از قید سبحه فارغ باش
به راه نه قدم و راهبر به چاه انداز
۸
سزای توست به ناخن زمین خراشیدن
تراکه گفت که برآسمان کلاه انداز؟
۹
بپوش جامه فتح از شکست خود صائب
کتان طاقت خود را به پیش ماه انداز
تصاویر و صوت


نظرات