صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۸۰۴

۱

به اختیار ز نزهت سرای جان برخیز

گران نگشته ازین خاک آستان برخیز

۲

گره مشو به دل خاک تیره چون قارون

چوعیسی از سر این تیره خاکدان برخیز

۳

چو تخم اشک ممان از فسردگی در خاک

چو آه گرم شو از سینه جهان برخیز

۴

اجل نیامده جان را به طاق نسیان نه

روان نگشته قضا از سر روان برخیز

۵

دمادم است که در خرمن تو افتاده است

ز زیر تیغ شرربار کهکشان برخیز

۶

ز گریه دل شب، روی شمع نورانی است

تو نیز شب به دو چشم شررفشان برخیز

۷

مده ز دست گریبان غنچه خسبی را

گل صباح، گل از بستر گران برخیز

۸

تلاش عالم بالای خاکساری کن

به صدر اگر بنشینی، ز آستان برخیز

۹

نفس شمرده زدن صبح را جوان دارد

توهم شمرده نفس خرج کن، جوان برخیز

۱۰

پل شکسته به سیلاب برنمی آید

ز راه اشک من ای طاق کهکشان برخیز

۱۱

محک چه صرفه برد از زر تمام عیار؟

ز پیش راه من ای سنگ امتحان برخیز

۱۲

منه به دوش عصا بار ناتوانی خویش

شراب کهنه به دست آور و جوان برخیز

۱۳

زبان طرز نظیری است صائب این مصرع

که پیش ازان که نگردیده ای گران برخیز

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۳۲۹
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۳۸

نظرات