صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۸۱۵

۱

از خود برون نیامده دیوانه ام هنوز

مشغول خاکبازی طفلانه ام هنوز

۲

درخون خود مضایقه با تیغ می کنم

خام است جوش باده میخانه ام هنوز

۳

هرچند عمرهاست که بیگانه ام ز عقل

درباغ عشق سبزه بیگانه ام هنوز

۴

عمری است گرچه دور ز میخانه مانده‌ام

گردد ز بوی می سر پیمانه ام هنوز

۵

خاکسترم به باد فنا رفت و شمعها

خون می کنند بر سر پروانه ام هنوز

۶

هرچند هفتخوان را شکسته ام

در ششدرست همت مردانه ام هنوز

۷

باآن که خوشه ام ز ثریا گذشته است

آزروی غیرت است خجل، دانه ام هنوز

۸

پیری اگرچه بال وپرم رابهم شکست

دل می پرد به صحبت طفلانه ام هنوز

۹

صائب گذشته است زسرآب و می جهد

بی اختیار العطش از دانه ام هنوز

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۴۳
کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۶۵۲

نظرات

user_image
بهراد بهشتی
۱۳۹۸/۱۱/۱۶ - ۰۲:۱۲:۰۹
وزن مصرع نخست بیت ششم این غزل، نادرست است و ظاهرا مصرع افتادگی دارد.به احتمال زیاد،مصرع چنین بوده است:هرچند هفت خوان «بلا» را شکسته ام
user_image
مسلم خورشیدوند
۱۳۹۹/۱۱/۲۳ - ۰۰:۴۵:۳۶
آزروی غیرت است خجل، دانه ام هنوزای یعنی چه؟
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۱۱/۲۳ - ۱۴:۱۸:۳۴
گرامی مسلماز رویِ غیرت است خجل، دانه ام هنوزدانه ام هنوز خجالت می کشد چون با غیرت است