
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۸۱۶
۱
تا دست دست توست میی در ایاغ ریز
بر هر زمین که رسی رنگ باغ ریز
۲
جام جم و سفال، گل یک حدیقه اند
مانند شیشه می به لب هر ایاغ ریز
۳
زان باده ای که ریگ روان تردماغ ازوست
یک قطره درپیاله این بیدماغ ریز
۴
ذوق کدام باده به خوش دشمن است؟
تا عندلیب مست شود خون زاغ ریز
۵
بلبل برای چیست خس و خار آشیان؟
مشتی به چشم رخنه دیوار باغ ریز
۶
دستت اگر به سوده الماس می رسد
درآستین زخم و گریبان داغ ریز
۷
صائب بکش ز میکده عشق ساغری
ته جرعه نشاط به رخسار باغ ریز
تصاویر و صوت


نظرات