صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۸۴۸

۱

از ما حدیث زلف و رخ دلستان مپرس

طوفان رسیده را ز کنار و میان مپرس

۲

حیران عشق راخبراز هجر و وصل نیست

از خار خشک حال بهار و خزان مپرس

۳

ناخن مزن به سینه ماتم رسیدگان

از بیدلان حدیث دل خونچکان مپرس

۴

پیش خدنگ او سخن از نیشکر مگو

تا مغز هست، یکقلم ار استخوان مپرس

۵

چون گل نظر به سینه صدچاک من فکن

از تیغ بازی مژه دلستان مپرس؟

۶

از دشمنان خود نتوان بود بی خبر

آخر ترا که گفت که از دوستان مپرس؟

۷

دوری نیازموده چه داند هجر چیست

از موج آب، حال جگر تشنگان مپرس؟

۸

تیر کج ازنشان خبر راست چون دهد؟

از طالب نشان، خبر بی نشان مپرس

۹

آن را که هست باتو زبان و دلش یکی

دل رابه خامه تانکنی یکزبان مپرس

۱۰

در زیر کوه قاف پر مور راببین

از بار عشق، حال دل ناتوان مپرس

۱۱

تا می توان شنید ز موران تلخکام

وصف شکر ز طوطی شیرین زبان مپرس

۱۲

در خاک و خون تپیدن خورشید راببین

دیگر ز بی نیازی آن آستان مپرس

۱۳

بنگر چه رغبت است به ساحل غریق را

صائب عیار شوق من و اصفهان مپرس

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۶۰

نظرات