
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۸۵۶
۱
هیچ نوشی نیست بی نیش ای پسر هشیار باش
خواب شیرین پشه دارد درکمین بیدار باش
۲
قرب آتش طلعتان تردامنی می آورد
آب پای گل مشو، خارسردیوار باش
۳
نشأه زندانی بود در شیشه های سر به مهر
گرسری داری به شور عشق،بی دستار باش
۴
جز سرانگشت ندامت نیست رزق کاهلان
مزد می خواهی، چو مردان روزو شب در کار باش
۵
مهر خاموشی صدف راکرد معمور از گهر
لب ببند از گفتگو، گنجینه اسرار باش
۶
آب را استادگی آیینه گلزار کرد
پا به دامن کش درین بستانسرا سیار باش
۷
خار بی گل را گل بی خار سازد احتیاط
جمع کن دامان خود فارغ ز زخم خارباش
۸
صحبت پل می کند سیلاب را پا در رکاب
چون دوتا گردید قد صائب سبکرفتار باش
تصاویر و صوت

نظرات