
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۸۶۱
۱
باده گلرنگ شو یا شیشه بیرنگ باش
بوی خون می آید از نیرنگ، بی نیرنگ باش
۲
چند در نیرنگ سازی روز گارت بگذرد؟
شبنم بیرنگ شو، با خار و گل همرنگ باش
۳
در حریم عشق و بزم حسن تا راهت دهند
سینه بی کینه و آیینه بی زنگ باش
۴
نخل از جوش ثمر در دست طفلان عاجزست
بیدشو، دندان ارباب طمع را سنگ باش
۵
بزم می را شیشه بی باده سنگ تفرقه است
سنگ گرد و درشکست چرخ مینارنگ باش
۶
با لباس جسم ما را بخیه پیوند نیست
سبزه شمشیر گو فرسنگ در فرسنگ باش
۷
تا مگر صائب در فیضی به رویت وا شود
غنچه آسا در گلستان جهان دلتنگ باش
تصاویر و صوت


نظرات