
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۸۶۲
۱
از زمین دامن بیفشان همسفر با ماه باش
خانه را زیر و زبرکن آسمان خرگاه باش
۲
شبنم بی دست و پا شد همسفر باآفتاب
چون بلند افتاد همت، دست گو کوتاه باش
۳
با سبکروحان گرانجان بودن از انصاف نیست
چون دچار کهربا گردی، سبک چون کاه باش
۴
در حریم عفو لاف بیگناهی می زنی
همچو یوسف مستعد تهمت ناگاه باش
۵
شمع از تیغ زبان خود بود درزیر تیغ
زینهار از آفت تیغ زبان آگاه باش
۶
خصم عاجز را قوی دان تا نگردی پایمال
گرچه شیری، برحذر ار حیله روباه باش
۷
یوسف من، دردسر بسیار دارداعتبار
با عزیزی برنمی آیی، همان درچاه باش
۸
در گنهکاری به جرم خویشتن اقرار کن
می کنی چون خواب، باری درمیان راه باش
۹
تا مگر صائب شکست خویش راسازی درست
درپی خورشید تابان روزو شب چون ماه باش
تصاویر و صوت


نظرات