صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۹

۱

چشمِ حیران ساخت رویش خطِ مُشک‌اندود را

آه ازین آتش که در زنجیر دارد دود را

۲

غمزهٔ او می‌کند بیداد در ایامِ خط

زهر باشد بیشتر زنبورِ خاک‌آلود را

۳

خالِ او در پردهٔ خط همچنان دل می برد

از اثر، شب نیست مانع اخترِ مسعود را

۴

با کمندِ زلفِ پرچین، حسنِ مغرورِ ایاز

زود می‌آرد فرود از سرکشی محمود را

۵

سینه را مجمر کنم تا دل تهی گردد ز آه

نیست بس یک روزن این غمخانهٔ پر دود را

۶

نگسلد در زیر خاک از ماه، فیضِ آفتاب

نیست ممکن درنوردیدن بساطِ جوُد را

۷

چرخِ آهن دل ز سوزِ دردمندان فارغ است

نیست در مِجمَر سرایت آه و دودِ عود را

۸

می‌توانم عاشقان را کرد خونها در جگر

پاک اگر سازی به خاکم تیغِ خون‌آلود را

۹

می کنم صائب به کارِ چرخ، آهی عاقبت

چند دارم در جگر این تیغِ زهرآلود را؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۵۲

نظرات

user_image
مظفر محمدی الموتی خشکچالی
۱۳۹۹/۰۴/۰۸ - ۰۹:۱۳:۱۰
مصراع دوم بیت ششم، به صورت اصلاح شود:نگسلد در زیر خاک از ماه، فیض آفتاب / نیست ممکن «درنوردیدن» بساط جود را