صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۹۰۲

۱

می کند برتن گرانی سرچو می افتد ز جوش

چون سبوخالی شد ازمی بار می گرددبه دوش

۲

صحبت اشراق راتیغ زبان درکار نیست

صبح چون گردید روشن شمع می گردد خموش

۳

می شود دست نوازش باعث آرام دل

خشت اگر مانع تواند شد خم می را ز جوش

۴

در سخن لب جلوه زخم نمایان می کند

می شود تیغ دودم هرگاه می گردد خموش

۵

صبح آگاهی شود گفتم مراموی سفید

پرده دیگر فزون شد برگرانیهای گوش

۶

بازی جنت مخور، کز بهر عبرت بس بود

آنچه آدم دید ازان گندم نمای جو فروش

۷

شورش عشق است درفرهاد از مجنون زیاد

سیل در کهسار صائب بیشتر دارد خروش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۳۶۷
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۸۷

نظرات