صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۹۰۸

۱

خون ما ازروی آتشناک می آید به جوش

از دم گرم بهاران خاک می آید به جوش

۲

جسم خاکی مانع ازسیرست جان پاک را

چون شود سرچشمه ازگل پاک، می آید به جوش

۳

در دل افسرده مانیست سامان نشاط

در چنین فصلی که خون خاک می آید به جوش

۴

باده پرزور درساغر کند دیوانگی

خون ما درحلقه فتراک می آیدبه جوش

۵

میکند تأثیر عاجز نالی ما در دلش

دیگ سنگین ازخس و خاشاک می آید به جوش

۶

در جدایی می شود مژگان ما گوهرفشان

در بریدن آب چشم تاک می آیدبه جوش

۷

در خم سربسته می وا می کند بال نشاط

در تن خاکی، روان پاک می آید به جوش

۸

فکر رنگین صائب از دریافتن گردد رسا

این شراب از شعله ادراک می آید به جوش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۸۹

نظرات