صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۹۲۴

۱

ز سوز سینه پروانه من آب شد آتش

زسیر و دور من سرگشته چون گرداب شد آتش

۲

به داغ ازروی آتشناک او خوش می کنم دل را

شرر تسبیح باشد هرکه را محراب شد آتش

۳

ز بس خون گریه کرد از رشک روی آتشین او

چو رنگ لعل پنهان در دل خوناب شد آتش

۴

ز برق می کف خاکستری شد زهد خشک من

کتان بیجگر را پرتو مهتاب شد آتش

۵

اگر چه بود از روشن روانی شمع محفلها

ز آب دیده من گوهر نایاب شد آتش

۶

من عاجز عنان عمر مستعجل چسان گیرم

که از بس گرمی رفتار،این سیلاب شد آتش

۷

ز فیض کیمیای عشق آتش آب می گردد

گوارا بر سمندر چون شراب ناب شدآتش

۸

به همواری توان مغلوب کردن خصم سرکش را

که با چندین زبان، خامش به مشتی آب شد آتش

۹

گر از اسباب افزود آب روی دیگران صائب

دل آزاده را جمعیت اسباب شد آتش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۳۴۷
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۹۶

نظرات