صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۹۲۹

۱

سخن دارد به آب زندگی لعل گهر بارش

زبان بازی به کاکل می کند مژگان خونخوارش

۲

عرق را روی آتشناک او در پرده می سوزد

ز استغنا نمی جوشد به شبنم خون گلزارش

۳

اگر چون بوسه حرف تلخ او شیرین بود، شاید

که در تنگ شکر شبها به روز آورده گفتارش

۴

اگر چه کبک خوشرفتار منت برزمین دارد

به تیغ کوه خود را می زند ازشرم رفتارش

۵

شمارد تیغ زهرآلود سرو بوستانی را

اگر قمری کند نظاره نخل شکر بارش

۶

(عجب دارم به فکر کار بی پرگارمن افتد

که غیر ازدلبری صدا کاردارد چشم پرکارش)

۷

مرا سرگشته دارد گرد عالم آب رفتاری

که نتوان ازلطافت دید در آیینه رخسارش

۸

زچشم بد خدا این باغ و بستان رانگه دارد!

که پنهان است درگل تابه گردن خار دیوارش

۹

نوا سنجی که گلبن گوش برفریاد او باشد

شود چون پسته خندان در حریم بیضه منقارش

۱۰

ز بی برگی ز کنج آشیان سر برنمی آرد

اگر چه عندلیبی نیست چون صائب به گلزارش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۹۸

نظرات