صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۹۳

۱

کیست گردن ننهد دام جهانگیر ترا؟

چرخ یک حلقه بود زلف چو زنجیر ترا

۲

شست صاف تو مریزاد، که خون دو جهان

نشود مانع پرواز، پر تیر ترا

۳

کار سنگ بده از لوح مزارش آید

هر که در خاک برد حسرت شمشیر ترا

۴

بحر در حوصله قطره نگنجد هیهات

دیده چون درک کند حسن جهانگیر ترا؟

۵

حاصل ملک جهان پیش سلیمان بادست

به چه تسخیر نمایم نظر سیر ترا؟

۶

نتوان داشت به زنجیر، نگاهش صائب

هر که از دل شنود ناله شبگیر ترا

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محسن شفیعی
۱۳۹۵/۰۲/۰۲ - ۰۰:۰۳:۱۲
بیت سوم مصراع اولکار سنگ یده از لوح مزارش آیدمطابق چاپ محمد قهرمان
user_image
محسن حیدرزاده جزی
۱۳۹۷/۰۳/۲۸ - ۰۱:۱۴:۱۶
یدهلغت‌نامه دهخدایده . [ ی َ دَ / دِ ] (اِ) سنگی که برف و باران به طریق افسونگری بر وی نمودار شده . (ناظم الاطباء). || برف و باران آوردن را گویند به طریق عمل سحر و ساحری و این عمل در ماوراءالنهر شهرت دارد. (برهان ) (ناظم الاطباء). برف و باران آوردن را گویند. (از آنندراج ) :هرگاه باران می خواست [ یافث ] به وسیله ٔ آن سنگ سحاب عنایت الهی در فیضان می آمد و اعراب آن سنگ را حجرالمطر و عجمیان سنگ یده و ترکان جده تاش گویند. و حالا نیز سنگ یده در مغولان و ازبکان بسیار پیدا میشود و به سبب آن باران می بارد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 2). و رجوع به جدامیشی شود.