صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۹۴۲

۱

گل اندامی که من دارم نظربرروی گلرنگش

ز رنگ آفتابی، آفتابی می شود رنگش

۲

نمی دانم قماش دست سیمینش، همین دانم

که کار مومیایی می کند باشیشه ام سنگش

۳

نمی آید برون از خانه از شرم تماشایی

ز بس چسبیده براندام سیمین جامه تنگش

۴

چه باشد صلح آن شیرین پسر را چاشنی یارب

که چون حلوای صلح از عاشقان دل می برد جنگش

۵

بود چون سبزه زیر سنگ از نشو و نما عاجز

زبان عرض حال من زتمکین گرانسنگش

۶

چه باشد حال دل در دست او یارب،که می پیچد

به خود چون زلف جوهر بیضه فولاد درچنگش

۷

ز ترک تنگ چشمی مردمی صائب طمع دارم

که تلخ افتاده چون بادام کوهی دیده تنگش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۰۴

نظرات