
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۹۶
۱
باغبان در نگشوده است گلستان ترا
بو نکرده است صبا سیب زنخدان ترا
۲
از تو محجوب تری یاد ندارد ایام
بوی گل باز ندیده است گریبان ترا
۳
پرده دیده بادام مشبک شده است
دیده در خواب مگر سوزن مژگان ترا؟
۴
آنقدر همرهی از طالع خود می خواهم
که پر از بوسه کنم چاه زنخدان ترا؟
۵
نیست در شیوه مادر بخطایی چون مشک
یک سر موی کمی، زلف پریشان ترا!
۶
زهره کیست که عشاق ترا صید کند
می شناسد همه کس بلبل بستان ترا
۷
پشت دستش هدف زخم ندامت گردد
هر که از دست دهد گوشه دامان ترا
۸
جامه فاخته ای کبک به دوش اندازد
گر ببیند روش سرو خرامان ترا
۹
دلم از موج تپیدن نپذیرد آرام
تا به دندان نگزم سیب زنخدان ترا
۱۰
صائب از طبع به این تازه غزل صلح مکن
اول جوش بهارست گلستان ترا
تصاویر و صوت



نظرات
سعید اسماعیلی نسب