صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۰۰۱

۱

زنوبهار خط یار ناامید مباش

ز حسن عاقبت کار نا امید مباش

۲

به نوش جاده نیش منتهی گردد

به زخم خار ز گلزار ناامید مباش

۳

درابرهای سیه بیشتر بود باران

ز تیرگی شب تار ناامید مباش

۴

می رسیده نگیرد قرار در مینا

به دور خط ز لب یار نا امید مباش

۵

دلیل کعبه مقصود، نعل وارون است

ز چین ابروی دلدار ناامید مباش

۶

نمی شود نکند آه کار خود آخر

ز آه سینه افگار ناامید مباش

۷

نه از بهار خط سبز خال شد سر سبز؟

ز تخم سوخته زنهار نا امید مباش

۸

اگر چورشته تن خویش را گداخته ای

ز فصل گوهر شهسوار ناامید مباش

۹

به آفتاب رسد شبنم ازسحر خیزی

ز فیض دیده بیدار ناامید مباش

۱۰

گرفت نبض خس و خار،برق آتشدست

ز خارخار دل زار ناامید مباش

۱۱

به فکر غنچه نسیم بهارمی افتد

عبث ز بستگی کارناامیدمباش

۱۲

به جذبه کاهربا برگ کاه را دریافت

تو نیز از کشش یار ناامید مباش

۱۳

به فکرآینه خواهد فتاد روشنگر

ز پرده داری زنگار ناامید مباش

۱۴

به مکر خویش گرفتار می شود غدار

ز مکر عالم غدار ناامید مباش

۱۵

زحرف مور سلیمان شکفته شدصائب

درین بساط ز گفتار ناامید مباش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۳۰

نظرات