صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۰۰۳

۱

لطیفه ای عجب است این که لعل سیرابش

مدام می چکد وکم نمی شود آبش

۲

کسی که راه به بحر محیط وحدت برد

غریب نیست درآغوش دشت سیلابش

۳

چو مرده ای است که خوابانده اند در کافور

کسی که در شب مهتاب می برد خوابش

۴

چو تیر سخت کمان می‌جهد برون عارف

ز مسجدی که بود رو به خلق محرابش

۵

قدی که خم شود از بار درد و غم صائب

نهنگ می کشد از بحر عشق قلابش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۳۱

نظرات