صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۰۱۲

۱

کسی که دیدن روی تو کرد حیرانش

به دیده آب نگردد ز مهر تابانش

۲

گل عذار تو را حاجت نگهبان نیست

که هست از عرق شرم خود نگهبانش

۳

کند ز لطف بدن کار اخگر سوزان

فتد اگر گل بی‌خار در گریبانش

۴

اگر چه مایده حسن را نهایت نیست

ز پاره دل خویش است رزق مهمانش

۵

گل صباح،دربسته آیدش به نظر

فتاد دیده هر کس به روی خندانش

۶

مرا ز پسته‌دهانی است چشم دلسوزی

که شور حشر بود گرده نمکدانش

۷

به هیچ قطره باران به چشم کم منگر

که هست مخزن گوهر ز سینه‌چاکانش

۸

ز لقمه حرص گدا کم نمی‌شود صائب

لب سؤال دگر می‌شود لب نانش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۳۵۶
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۳۴

نظرات