صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۰۲۲

۱

گذشته است ز تعریف،قد رعنایش

الف کشد به زمین سرو پیش بالایش

۲

زسوزن مژه خویش چشم آن دارم

که چشم خویش بدوزم به چشم شهلایش

۳

حریف تلخی بادام چشم او که شود؟

تلافی ار ننماید لب شکرخایش

۴

به رنگ هاله فلکها تمام آغوشند

که سر زند ز افق ماه عالم آرایش

۵

همان حلاوت کنج دهان به کام رسد

به هرکجا که زنی بوسه از سراپایش

۶

ز انفعال فلاخن کند ترازو را

اگر به خانه زین بنگرد زلیخایش

۷

(فتدرهش به خیابان عمر جاویدان

چو سایه هرکه تواند فتاد درپایش )

۸

مرا به گلشن جنت چه می بری صائب؟

فکنده است مرا دربهشت سودایش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۳۹

نظرات