صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۰۲۳

۱

رود چگونه به این ضعف کار من از پیش ؟

که من به پای نسیم سحر روم ازخویش

۲

شود عیار بد ونیک در سفر ظاهر

یکی است تیر کج و راست تا بود درکیش

۳

عجب که برق فنا گرد من تواند یافت

چنین که جلوه اومی برد مرا از خویش

۴

مشو ز ساقی یاقوت لب به می قانع

مده به مطلب جزئی کریم راتشویش

۵

لب سؤال سزاوار بخیه بیشترست

عبث به خرقه خود بخیه می زند درویش

۶

زکاوش مژه او حلاوتی دارم

که جوی شهد بود درنظر مرا هر نیش

۷

به خوردن دل خود همچو ماه قانع شو

که دربساط فلک نیست رزق بی تشویش

۸

همان ز شرم کرم چهره اش عرق ریزست

کریم اگر دو جهان را دهد به یک درویش

۹

دلم به فقر و غنا ازقرار خویش نگشت

به خشکی وتری آب گهر نشد کم و بیش

۱۰

عیار ناله صائب مپرس از بیدرد

نمک چه کار کندبادلی که نبود ریش ؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۳۹

نظرات