صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۰۳۳

۱

مکن به لهو و لعب صرف نوجوانی خویش

به خاک شوره مریز آب زندگانی خویش

۲

هوای نفس ز دست اختیار برده مرا

خجل چو موج سرابم ز خوش عنانی خویش

۳

نیم به خاطر صحرا چو گردباد گران

نفس چو راست کنم می برم گرانی خویش

۴

همان ز چشم حسودان مرانمکدان است

اگر خورم جگر خود زبی دهانی خویش

۵

درین جهان دل بی غم نمی شود پیدا

اگر برون دهم از دل غم نهانی خویش

۶

فغان که نیست بغیر از دریغ و افسوسی

به دست آنچه مرا مانده از جوانی خویش

۷

خجالت است نصیبم ز تنگدستیها

چو میهمان طفیلی زمیزبانی خویش

۸

به تار خود نبود هیچ عنکبوتی را

علاقه ای که تو داری به زندگانی خویش

۹

دلم همیشه دو نیم است چون قلم صائب

ز بس که منفعلم از سیه زبانی خویش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۳۶۳
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۴۴

نظرات