صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۰۵۸

۱

خوش باد سال و ماه وشب وروز میفروش

کز یک پیاله برد زمن صبر و عقل وهوش

۲

دیروز بود بار جهانی به دوش من

امروز میکشند مرا چون سبو به دوش

۳

ازآب خضر باد برومند دانه اش

آورد هرکه این دل افسرده رابه جوش

۴

عمر دوباره از نفس گرم شیشه یافت

در مجلس شراب چراغی که شد خموش

۵

از جوش دیگ،آب کف پوچ می شود

از گفتگو به خرج رود مغز خود فروش

۶

آب روان به قوت سرچشمه می رود

بی جوش گل مدار ز بلبل طمع خروش

۷

هرگز ز زنگ زهر ندامت نمی چشد

شد همچو پشت آینه هرکس که پرده پوش

۸

چندان که دخل هست مکن خرج اختیار

تا می توان شنید سخن، در سخن مکوش

۹

صائب چو ماه عید فلک قدر می شود

ازحرف نیک وبدلب هرکس که شد خموش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۵۵
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۳۸۴

نظرات