
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۰۶
۱
نیست اندیشه ای از زخم زبان سرکش را
خار و خس بستر سنجاب بود آتش را
۲
بهره از عمر بود تیره روانان را بیش
زودتر جذب کند خاک می بی غش را
۳
خوابش از بستر بیگانه پریشان نشود
هر که در زندگی از خاک کند مفرش را
۴
چشم بر شست تو دارند غزالان حرم
خالی از تیر به بازیچه مکن ترکش را
۵
به جز از جاذبه مهر و محبت صائب
کیست از خانه برون آورد آن سرکش را؟
تصاویر و صوت

نظرات