صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۰۹۱

۱

که یابد رهایی ز دام نگاهش ؟

که یک حلقه اوست چشم سیاهش

۲

دل تنگ با جلوه اش چون برآید؟

گه گردون غباری است از جلوه گاهش

۳

کمر بسته چون بندگان بهر خدمت

مه از هاله پیش رخ همچو ماهش

۴

اگر آب گردد رهایی نیابد

به هر دل که پیچد زلف سیاهش

۵

زراندود شد چون خطوط شعاعی

خس و خار عالم زبرق نگاهش

۶

نکردند دلها دگر راست قامت

شکستند روزی که طرف کلاهش

۷

طلبکار اوراست چون تیغ پایی

که سنگ فسان می شود سنگ راهش

۸

چه گل چیند از سرکشی دست صائب ؟

که دامن ز گل می کشد خار راهش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۳۷۰
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۷۰

نظرات