
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۱۲۶
۱
آبرو رامی برد از چهره اظهار طمع
ابر آب روی مردان است گفتار طمع
۲
خواری روی زمین خاری است از دیوار او
زرد رویی یک گل است از طرف دستار طمع
۳
در زمینش گر گل بی خار کارد باغبان
خار دامنگیر می روید ز گلزار طمع
۴
خستگان راهست پرهیزی به هر عنوان که هست
می کند پرهیز از پرهیز بیمار طمع
۵
می توان جستن به مکرو حیله از قید فرنگ
نیست امید رهایی با گرفتارطمع
۶
از بریدن و ز گسستن چون رگ سنگ ایمن است
حرص بندد برمیان هرکه زنار طمع
۷
چون میان روز روشن خواهد از مردم چراغ؟
روز را گر شب نمی داند سیه کارطمع
۸
حاصلش نبود بغیر از برگ سبز سایلان
در دل هرکس دواند ریشه زنگار طمع
۹
صائب از بی آبرویان تا توانی دور باش
کز برص مسری تر افتاده است ادبار طمع
تصاویر و صوت

نظرات