صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۱۶۰

۱

غافلی از دردمندی ای دل بیمار حیف

پیش عیسی درد خود را می کنی اظهار حیف

۲

نیستی در فکر آزادی ازین جسم گران

دامن خود برنیازی زین ته دیوار حیف

۳

بر خموشی می دهی ترجیح حرف پوچ را

می شوی قانع به کف از بحر گوهربار حیف

۴

شد سفید از انتظارت دیده عبرت پذیر

برنیاوردی ازین روزن سری یک بار حیف

۵

دولت دنیا سبک پرواز چون بال هماست

تو وفاداری طمع زین ناکس غدار حیف

۶

ساده لوحان از خیال خود گریزانند و تو

می گشایی هرزمان آیینه در بازار حیف

۷

پر برآوردند از درد طلب موران و تو

پای ننهادی برون چون نقطه از پرگار حیف

۸

در بیابانی که برق و باد ازو بیرون نرفت

از علایق داده ای دامن به دست خار حیف

۹

استخوانت توتیا گردید از خواب گران

تر نشد ز اشک ندامت دیده ات یک بار حیف

۱۰

آمدی انگاره و انگاره رفتی از جهان

با دو صد سوهان نکردی خویش را هموار حیف

۱۱

مغز را وامی کنند از سر سبکروحان و تو

می زنی چون بیغمان گل بر سر دستار حیف

۱۲

مزدها بردند صائب کارپردازان و تو

از تن آسانی نکردی اختیار کار حیف

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۰۶

نظرات