صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۱۶۲

۱

ز خط سبز شود بیش لعل دلبر صاف

هنوز از پر طوطی نگشته شکر صاف

۲

عجب که حسن گذارد اثر ز من باقی

که می کنم به کتان ماهتاب انور صاف

۳

دل تو نیست پذیرای آه من، ورنه

ز سنگ می جهد این ناوک سبکپر صاف

۴

نزاکت تو کند ثفل از نبات برون

وگرنه کرده ام این قند را مکرر صاف

۵

چو آب خضر ز خط غوطه در سیاهی زد

رخی که بود چو آیینه سکندر صاف

۶

قدم برون منه از حد خود که می گردد

ز آرمیدگی خویش آب گوهر صاف

۷

مکن ز تیرگی بخت شکوه چون خامان

که در حمایت خاکسترست اخگر صاف

۸

خوشم چو نافه خونین جگر به خرقه فقر

که می شود ز نمد به شراب احمر صاف

۹

اگر به آینه دل صاف می کند زنگی

امید هست شود چرخ با هنرور صاف

۱۰

ز آب، آینه تار تیره تر گردد

کجا ز باده شود خاطر مکدر صاف ؟

۱۱

ز دل به جام هلالی برآر ریشه غم

که صیقل آینه را می کند ز جوهر صاف

۱۲

کنند آینه وآب صلح اگر با هم

به خضر نیز شود سینه سکندر صاف

۱۳

ز خاکمال حوادث متاب رو صائب

که از غبار یتیمی است آب گوهر صاف

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۰۷

نظرات

user_image
محسن شفیعی
۱۳۹۵/۰۲/۰۲ - ۰۹:۵۱:۱۲
در بیت سوم مصراع دومز سنگ می جهد این ناوک سبکپر صافب سبکپر افتاده لطفا تصحیح کنید