
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۱۶۴
۱
ز تلخرویی دریاست بی نیاز صدف
کند به ابر گهر بار لب فراز صدف
۲
کمند جذبه ارباب حاجت است کرم
که ابر را کند از بحر پیشواز صدف
۳
ز خوان عالم بالاست روزی دل پاک
نمی کند دهن خود به بحر باز صدف
۴
مگر که خنده دندانمای او را دید؟
که شد به عقد گهر بوته گداز صدف
۵
دهان لاف پر ازخاک باد دریا را
که پیش ابر کند دست خود دراز صدف
۶
ز وصل گوهرازان کامیاب شد صائب
که شد ز صدق سراپا کف نیاز صدف
تصاویر و صوت


نظرات