صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۱۸۵

۱

جان آرمیده می‌شود از اضطراب عشق

این رشته را دراز کند پیچ و تاب عشق

۲

صبح قیامت از دهن خم کند طلوع

چون بر لب آورد کف مستی شراب عشق

۳

مغزش ز جوش پرده افلاک می‌درد

بر هر سری که سایه کند آفتاب عشق

۴

آتش چه می‌کند به سپیدی که سوخته است؟

از آفتاب حشر نسوزد کباب عشق

۵

از خاک اهل عشق نظر خیره می‌شود

از ابر پردگی نشود آفتاب عشق

۶

نبض از هجوم درد شود بی‌قرارتر

ساکن ز کوه غم نشود اضطراب عشق

۷

نظاره شکسته‌دلان وحشت آورد

سیلاب تند می‌گذرد از خراب عشق

۸

صید مراد هردو جهان در کمند اوست

در هر دلی که ریشه کند پیچ‌وتاب عشق

۹

اکسیر بی‌نیازی ازین خاک می‌برند

صائب چگونه پای کشد از جناب عشق؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۱۸
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۴۰۵

نظرات