
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۲۰۱
۱
زخمی تیغ شهادت زنده می خیزد ز خاک
همچو گل با جبهه پرخنده می خیزد ز خاک
۲
از حجاب حسن شرم آلوده لیلی هنوز
بید مجنون سر به پیش افکنده می خیزد ز خاک
۳
می شود مرغابی دریای خجلت عندلیب
بس که گل در عهد او شرمنده می خیزد ز خاک
۴
هر که دارد آگهی از چاه خس پوش جهان
با عصا چون نرگس بیننده می خیزد ز خاک
۵
هر گه چون طاوس عمرش رفت در پرداز بال
در قیامت طایر پرکنده می خیزد ز خاک
۶
هر که اینجا خنده را چون غنچه دارد زیر لب
صبح محشر با لب پرخنده می خیزد ز خاک
۷
شرمساری می برد صائب به خلدش بی حساب
هرکه در محشر ز خود شرمنده می خیزد ز خاک
تصاویر و صوت


نظرات