
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۲۱۵
۱
از خشک طینتان مطلب جز جواب خشک
بحر سراب را چه بود جز سحاب خشک ؟
۲
در زهد من نهفته بود رغبت شراب
چون نغمه های تر که بود در رباب خشک
۳
از سوز عشق گریه من شد بدل به آه
خون مشک گشت درجگر این کباب خشک
۴
بگذشت آب عمر و مرا دربساط ماند
چون موجه سراب همین پیچ و تاب خشک
۵
آخر مروت است کز آن لعل آبدار
باشد نصیب سوخته جانان جواب خشک
۶
جز آه سرد، آینه ام حاصلی نداشت
زنگ است سبزه ای که بروید ازآب خشک
۷
باآبرو بساز که جاوید زنده ماند
چون خضر هرکه کرد قناعت به آب خشک
۸
از روشنان چرخ سخاوت طمع مدار
کز شبنم آبرو طلبد آفتاب خشک
۹
دایم بود چو آبله سیراب گوهرش
هرکس قدم به صدق نهد درسراب خشک
۱۰
باور که می کند که ازان تیغ آبدار
چون جوهرست قسمت من پیچ و تاب خشک؟
۱۱
صائب امید من ز بزرگان بریده شد
تاشد ز کوه قسمت سایل جواب خشک
تصاویر و صوت


نظرات