صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۲۳

۱

در بیابان طلب، راهبری نیست مرا

سر پرواز به باد دگری نیست مرا

۲

آن نفس باخته غواص جگرسوخته ام

که به جز آبله دل گهری نیست مرا

۳

روزگاری است که با ریگ روان همسفرم

می روم راه و ز منزل خبری نیست مرا

۴

می زنم بال به هم تا فتد آتش در من

از دل سنگ امید شرری نیست مرا

۵

ساکن کشتی نوحم ز سبکباری خویش

چون خس و خار ز طوفان خطری نیست مرا

۶

همه شب با دل دیوانه خود در حرفم

چه کنم، جز دل خود نامه بری نیست مرا

۷

می توان رفت چو آتش به رگ و ریشه شمع

به دل آزاری پروانه سری نیست مرا

۸

گرچه چون سرو، تماشاگه اهل نظرم

از جهان جز گره دل ثمری نیست مرا

۹

خاطر امن به ملک دو جهان می ارزد

نیستم در هم اگر سیم و زری نیست مرا

۱۰

می توانم شرری را به پر و بال رساند

در خور شمع اگر بال و پری نیست مرا

۱۱

برده ام غنچه صفت سر به گریبان صائب

جز دل امید گشایش ز دری نیست مرا

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۲۶۲
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۲۸۱
کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۵۸

نظرات