
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۲۳۶
۱
نیست امروزی چو شبنم عشق من باروی گل
در حریم بیضه خلوت داشتم با بوی گل
۲
آب چشم بلبلان آیینه داری می کند
می نهد شبنم عبث آیینه بر زانوی گل
۳
در گلستانی که رخسار تو گردد بی نقاب
رنگ نتواند گرفتن خویش را بر روی گل
۴
عشق در مستی عنان شرم می دارد نگاه
ناله بلبل نپیچد از ادب با بوی گل
۵
بلبلان چون سر ز زیر بال بیرون آورند
در گلستان که باشد خار همزانوی گل
۶
فارغم از دور باش خار و منع باغبان
من که از گل قانعم صائب به گفت و گوی گل
تصاویر و صوت


نظرات