
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۲۵۹
۱
رخسار همچو ماه تو از عنبرین هلال
درگوش آفتاب کشد حلقه زوال
۲
فارغ زرشک آینه وآب کرده است
عشاق را نظاره آن حسن بی مثال
۳
بر لعل او عقیق کند آب خود سبیل
بر سیب او سهیل کند خون خود حلال
۴
لب نیست رخنه ای توان بست چون گشود
چندان که ممکن است بپرهیز از سوال
۵
صائب دلش فسرده نگردد ز برگریز
مرغی که بهار کشد سر به زیر بال
تصاویر و صوت


نظرات