
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۲۸
۱
سبک از عقل به یک رطل گران کرد مرا
صحبت پیر خرابات جوان کرد مرا
۲
حلقه کعبه ازو نعل در آتش دارد
آن که سرگشته تر از ریگ روان کرد مرا
۳
خانه بر دوش تر از ابر بهاران بودم
لنگر درد تو چون کوه گران کرد مرا
۴
بسته بودم نظر از هر چه درین عالم هست
چشم عاشق نگه او نگران کرد مرا
۵
گل روی سبد فصل بهاران بودم
آه بی برگ تر از نخل خزان کرد مرا
۶
دو زبانی چو الف در دل من راه نداشت
غمزه موی شکافت دو زبان کرد مرا
۷
من نه آنم که گران بر دل موری باشم
ناز در چشم تو چون خواب، گران کرد مرا
۸
دل صد پاره و لخت جگر و دانه اشک
فارغ از نعمت الوان جهان کرد مرا
۹
صائب افسردگی توبه درین فصل بهار
سرد هنگامه تر از فصل خزان کرد مرا
تصاویر و صوت


نظرات