صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۲۸۰

۱

گرچه از دریا به ظاهر چون گهر بگسسته‌ام

از ره پنهان به آن روشن‌روان پیوسته‌ام

۲

در سرانجام جهان از بی‌دماغی‌های من

می‌توان دانست دل بر جای دیگر بسته‌ام

۳

چون شود مانع مرا از سیر زنجیر جنون

من که از بند فرنگ عقل بیرون جسته‌ام

۴

آشنا جویان عالم خویش را گم کرده‌اند

فارغم از آشنایان تا به خود پیوسته‌ام

۵

در شکست کشتی من موج خونخواری شده است

هر لب نانی که بر خوان فلک بشکسته‌ام

۶

گرچه عالم منتظم از فکر باریک من است

در نظر بی‌قدرتر از رشتهٔ گلدسته‌ام

۷

بگذرانم چون سلام آشنایی را ز خود

از دهان شیر پندارم مسلم جسته‌ام

۸

می‌شمارد عشق صائب از تن‌آسانان مرا

گرچه از درد طلب هرگز ز پا ننشسته‌ام

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۶۷

نظرات

user_image
مهرآفرید شوقی
۱۳۹۹/۱۱/۲۹ - ۰۵:۵۷:۳۴
منظور از مصرع "در شکست کشتی من موج خونخواری گشته است" چیه؟